محل تبلیغات شما

Cafe WellGuarD - کافه ولگردی



امروز بعد از مدتی که من قدم زدم و مسیرمو به سمت خونه تغییر دادم این موجود دوست داشتنی رو کنار دیوار یه ساختمون دیدم. اون نه گیر کرده بود و نه میترسید فقط چون هوا کمی سرد تر شده برای خودش جایی پیدا کرده بود اگه دوستان تونستین به همه حیوونات توی این فصل سرما کمک کنید.

 

نویسنده:آقای M


امروز 29 مهر 98, ساعت 8 صبح با صدای زنگ گوشی از خواب بیدار شدم از اول مهر منتظر همین جور هوایی بودم ، هوای ابری و بارونی خوشحال از اینکه هوا بارونیه، یک صبحانه مختصر خوردم و از خونه زدم بیرون , هم از هوای خوب و هم از ذوق دیدارش سرمست بودم. با مترو سر قرار رفتم , همیشه با دیدنش خنده روی لبام میشینه. چون بهترین کسی هست که به عمرم دیدم. میشه گفت او یک جور معجزه تو زندگی من هست . کنارش آرامش و حال خیلی خوبی دارم. قرار بود یه کافه دیگه به اسم "پیک" بریم اما با یک تصمیم زود هنگام مقصد رو عوض کردیم و رفتیم به سمت کافه "بلو". این مسیر رو پیاده قدم ن و آهسته رفتیم تا از هوای پاییزی لذت ببریم و طعم جدید پاییز رو حس کنیم. هوا هم لطیف بود و هم کمی سرد میشه گفت قهوه می طلبید. با هم کلی صحبت کردیم تا وقتی که رسیدیم.

داخل که وارد شدیم به منو نگاهی کردیم و سفارش هامونو دادیم.  می دونستین توی منو اگه قهوه 100در100 عربیکا بخواین، حتما باید ذکر کنید این موضوع رو؟ یعنی‌ ممکنه مستقیما توی منو کافه ننوشته شده باشه! پس دفعه بعدی که رفتین کافه، شاید بهنر باشه در مورد قهوشون بپرسین.

داخل نشستیم سفارش هامونو دادیم و گرم صحبت شدیم, کافه ی دنج و خوبی بود، کنار یاری که همیشه پشتم بهش گرمه، و با یک قهوه گرم این صمیمیت، میشه گفت صد برابر بیشتر میشه.

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ماشین انسان / Ensan